پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

علی ولی الله
پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

ما افسر جنگ نرم آقا هستیم

دست به دست

پنجشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۵۰ ب.ظ

طفل را دست به دست میکردند؛گریه اش صدا نداشت.از بس گلویش خشک بود؛هر چند دقیقه گردنش کج میشد. مخدرات دوره اش کردند؛طفل میان بال ملائک میچرخید...

عبا طلبید؛سوار ناقه شد...

گلوی طفل را دست به دست میکرد سه شعبه...

خون طفل را دست به دست میکردند تا بطنان عرش...

و جسمش را دست به دست میکردند زینب و حسین...

و رباب گلو نداشت که فریاد کشد و رباب دست به دست میشد بین مخدرات....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۱
salman farsi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی