پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

علی ولی الله
پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

ما افسر جنگ نرم آقا هستیم

سفرنامه واتس آپی مشهدقسمت اول1393

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ

قبلا از پرش های متناوب در متن عذرخواهی میکنم چون این سفرنامه در حقیقت پیام های واتس آپی بودن در گروه قرارگاه کربلا

بعد از کلی فراز و فرود بالاخره بلیط مشهد رو آقا علیه السلام ok کردن فعلا داریم چمدانهایمان را میبندیم و دلمان را قبل تر به حریم آسمانی حضرت سلطان

ابوالفضل رو به آرایشگاه میبرم و به قول خودش موهاشو به سبک سمبوسه پیتزایی کوتاه میکنه

عشق عجیبی زیر پوستم جریان داردسه ساعت و خورده ای تا حرکت قطار پلور سبز به مقصد تهران مانده و من احوالم کبوتریست کبوتریه کبوتری بچه های امام رضایی این حالمو به شدت درک میکنن
ساعت منزلمان شانزده به وقت صفابه ثانیه ها التماس میکنم زودتر حرکت کنندابوالفضل هم تو این هیروویر اعصابمو خط میندازه منم که ماشاالله استرسی.  طول و عرض اتاق رو طی میکنم شیرآلات حموم ، آشپزخونه ، دستشویی چک میشوند پنج هزار ریال به صندوق صدقه واریز میشود جهت دفع بلا،گفتم ریال تا دقیقا مشخص شود ارزش پولمون به کجا رسیده و لعنت میفرستیم به مفسدان اقتصادی. مادر جان یعنی دا خیلی خوشحال است،خدا همه مادران را حفظ کند،این لذتش سر شوقم می آورد عمه و ...برای خداحافظی به منزلمان آمده اند و دیگر بستگان تلفتی التماس دعا دارند



به یاد شهید غلامعلی رجبی سراینده شعر قربون کبوترای حرمت،کتاب را از قفسه کتابخانه خارج میکنم و دیگر

بیا ای نور دو چشمای ترم

می دونی جز تو کسی رو ندام


سرکوچه منتظریم بالاخره آژانس نوید پراید نوک مدادیو به اشتراک 145 فرستاد الان زیر گذر رو رد کردیم هوای من+عشقو 50 c)

 

 

اول سفر این چمدون داره بد قلقی میکنه البته زبون بسته تا خرخره پر شده و یه پاش هم چلاغه وای به حال منه تا آخر سفر

 



ایستگاه سوت وکور است مثل اینکه فقط خودمونیم ابوالفضل مرتب به جای اطلاعات پیج میکند؛ خوش خوشانش است

دارد کم کم سروکله مسافرها پیدا میشود و من کم کم سر و پایم را باید جمع کنم+18.

 

تأخیر تأخیر فعلا پنج دقیقه تا خدا چه خواهد



قطار شماره133 به ایستگاه وارد میشود حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم


 دوکوهه السلام ای خانه عشق مگر میشود ساده از کنارت گذشت (من با هوای دوکوهه تازه میشوم)شعرم عجیب میاد ولی مجالم نیست،بگذریم

بعد سرو چای و کیک،بلیط ها چک میشوند،رییس قطار وقتی میبیند بلیط اداری است خوش و بش مفصلی انجام میدهد مأمور سالن یک عدد روزنامه اطلاعات می آورد. حالم از این روزنامه مفت که متمایل به رفسنجانیست و عکس بزرگی از حاج آقا خاطره زده وسطش،بهم میخوره روزنامه را پرت میکنم بعد از تورقی کوتاه من دارم مینی اسنک فلفلی نوش جان میکنم و ابوالفضل چیپس نمکی ساده بعله اینطوریاست دیگه.

 

 حالم گرفته شد شدید،آب دستشویی هنگام طهارت تمام شد،و من شک دارم که طهارت دارم یا نه؟چون مخزن خالی شده پس آب قلیل است و دومرتبه نیاز به شستن است و من وسواسی شده ام ولی گمانم سمت طهارت است و اعصابم دست شک

 

:نماز را مسجد امام صادق ایستگاه بالارود میخوانیم چه نمازی،به مأمور سالن میگویم جریان را ، بنده خدا تشکر میکند و میرود درب دستشویی را ببندد تا ملت با حال نجس نباشند؛این هم از احساس تکلیف ما

 

 

شام:ساندویچ مرغ

غذای ثابت ما در قطار موقع مسافرت

بفرمایید

خواب مسیرمان را کوتاه میکند! البته قطارها شب بیدارند و فوجی از ملائکه حفیظ؛ تحت الحفظ قرار است ما را به مقصد برساند پس میخوابیم تا صبح روشن صحن سیدالکریم را ببینیم

الان ایستگاه راهگرد هستیم،قطار جهت نماز صبح متوقف شده.آنقدر سرد است که لرزه ای به بزرگی چند ریشتر،ریش مبارک را می لرزاند.

زیر پل جوادیه هستیم،قطار متوقف شده،ترافیک ریلیست راستی یادم رفت صباح الخیر اینجا تهران است،شهری که زیادی فربه شده

فلاکس چای را پر از آب جوش میکنم گران است 500 تومان!هنوز سیستماتیک روی فرم نیامده ام

 

دماوند رو به رویمان است رشته ای سفید شیارهایش را پوشانده برف است بر روی گنبد گیتی

:شادی روح اساتید اخلاق صلوات:شادی روح اساتید اخلاق صلوات

اینجا هشت بهشت است بوی عطرش چنان دلاویز است که خواب چشمانم را پر میکند از بس که روان را آرام میکند،اساتید هوا فضای عزیز و اهل اعتیاد بقول معروف!اگر این حال را درک کنند،دیاسپام را تحریم خواهند کرد،چه مقامی خدا به حضرت عبدالعظیم حسنی عطا کرده که زیارتش ثواب زیارت کربلا را دارد،آیا غیر از اطاعت محض از ولیِّ زمانش است.؟

خیلی از موارد را فاکتور میگیرم بعضی محرمانه است بعضی نوشتنش سودی ندارد بعضی،بعضی ها را می رنجاند بعضی و بعضی و بعضی

کرایه راه آهن-شهرری نفری 1900 ت. است موقع برگشت با یکی از راننده ها حرفم شد،لاشی میخواست نفری 4000 ت. از ما کف برود و حاجی از اون هف خط هاست و باج ماج و ماچ به کسی نمیدهد.

الان مسجد حر ایستگاه راه آهن دراز کشیده ام فقط خوابم میادخواب خواب خواب ملت هم دراز به دراز افتاده اندجهت عوض شدن فضا این را مینویسم روحانی مچکریم که خواب عده ای را به هم زده ای،و ملت را دلواپس کرده ای!

 راستی یادم رفت 100 تومان ناقابل از راننده پیش ما ماند چه جانی کند برای گرفتنش آخر سر گفت از جانبش به صندوق صدقات کمیته امداد واریز کنیم خوب شد آدرس نداد فیش یا عکسش را برایش ایمیل کنم چقد مردم گذشتشان کم شده،و دیگر همدیگر را حلال نمیکنند حتی به قیمت 100 تومان

 تا ساعت 30"20 باید در ایستگاه پرسه بزنیم

لشکرساپورت پوشان با کمان های ابرویشان ما را محاصره کرده اند اگر جان سالم به در ببریم انشاالله فردا مشهدیم این موجودات ترکیب عجیبی دارند،بدجنس ها قصد کشت این ملت مظلوم را نموده اند کاسیاتٌ عاریات هستن،همان که پیغمبر گفت

چربی های متراکم+شیطنت های متکاثر و چندمتر پارچه

خیلی جالب است اینترنت ایرانسل در پایتخت هم قطع و وصل میشود! اوج ارتباطاتیم! والا !وایرلس ایستگاه هم ما را محرم نمیداند

گنبدطلای حضرت رضا رو ببینی صلوات بفرست جهت تنویر قلوب بود

ببخشید،شارژ باطری گوشیم تمام شد و گرنه یه عکس توپول براتون میفرستادم از خودم و مجتبی!تو ایستگاه مچشو گرفتم،داره میاد اندیمشک ،بله بچه های ولایتی اینطور همدیگه رو پیدا میکنند،یسعی نورهم بین ایدیهم،کلی با هم خوش بودیم این دومین باریه که سورپرایزش میکنم تو ایستگاه راه آهن تهران

شام از رستوران زرشک پلو گرفتم ،جبران نهار که فلافل بود،سر سفره امام رضاییم دیگر، صبحانه هم پنیر زدیم با نون بربری کنجدی ،همه اش با محبت میچسبد

فرمودند پیرمردی با کاروانی به سفر طوس آمد به پابوس حضرت طاووس، سلطان عوالم محسوس و نامحسوس،پیرمرد به چند فرسخی حرم که رسید سلام دادو همه شنیدند که از جانب حرم جواب سلامش را دادندو از آن پس آن مکان را سلام گویند.ایستگاه سلام.سلاما سلاما

و خودم چند روز پیش سرودم که:

 بعد یک مشهد مشتی کربلا می چسبد

بعد عمری نوکری صبر و بلا می چسبد

دیده ام رود فرات است ز هجرت آقا

دیدن شمس به ایوان طلا می چسبد

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

:هر ساله بلیط رایگان داده ای مرا

هر ساله لطف فراوان داده ای مرا

در حلقه شوق کبوتران دسته دسته ات

هر ساله گندم ایمان داده ای مرا

با هبه ی شاخه نبات از حریم خود

هر ساله قند فراوان داده ای مرا

با هر نگاه به گنبد کبریایی ات

هرساله حیات جان داده ای مرا

در گوشه گوشه صحن دارالعباده ات

شیرینی تلاوت قرآن داده ای مرا

با ذکر زنگ ساعت و ورد نقاره ها

هر ساله مشق هیجان داده ای مرا

از سمت باب الجواد آمدن افضل است

هرساله به این طریق امان داده ای مرا

یک کربلا همیشه مرا توشه میدهی

هرساله گلاب کاشان داده ای مرا

من که در  سرای شما خانه زاده ام

هرساله سهمی از رضوان داده ای مرا

این را هم چند روز پیش گفتم،به خودم که خیلی حال داد

مهیای خواب میشویم رؤیای دیدار حریم شما دیدنیست از دوستان حلالیت میطلبم و استغفار میکنم تمام ذنوب ظاهر و باطن را

استغفرالله ذوالجلال و الإکرام من جمیع الذنوب و الآثام

 ألف مرَّه یعنی هزار بار،که خداوند فرمود هرکه بجا آورد این استغفار را هزار مرتبه خدای شما نیستم اگر نبخشمش و سه مرتبه بنا به روایت تکرار کرد

 

--------------------------------------------------------------------------------------------


سلام،صباح الخیر؛آب پرتقال اول صبحی ته دلم رو خالی کرد،احساس ضعف دارم،دیگر راهی نمانده،اینجا سرعت اینترنت بالاست،اینستاگرامم رو آپ کردم

بایک نگاه مرا سر به راه کن

 

سلام بر آقا،آپارتمان ها دیگر نمیگذارند گنبد را ببینیم


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۰
salman farsi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی