پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

علی ولی الله
پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

ما افسر جنگ نرم آقا هستیم

روایت تشییع شهدای غواص در اندیمشک3

يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۱ ب.ظ

دور کامیون اول حامل شهدا،حلقه ای از نیروهای بسیجی دست در دست هم تریلى را احاطه کرده اند.کنار بلوار سیدی چهل و پنج، پنجاه ساله که شال سیاهی  را به صورت عمامه بسته و لباس بسیجی به تن دارد،پُک مشتی به انتهای سیگارش میزند و به جمع همان حلقه میپیوندد.

مسیر را چندبار تردد میکنیم، 100 متریِ قبل از مسجدی که برای مسافرها ساخته اند بنزین موتور وحید تمام میشود.وقتی پای شهدا در میان باشد حس ایثار هم گل میکند،رفیقی به اندازه یک بطری به وحید بنزین میدهد،بقیه مسیر را تا مسجد طی میکنیم دوستی دیگر تا متوجه میشود میرود سراغ باک  بنزین،و وحید فقط تعارف تیکه پاره میکند،من که میدانم این جنسِ جَلَب دارد تیغ میزند!!!!!به آنها میگویم و آنها فقط میخندند.

بعد از سیراب شدن موتور با بنزین گوشه ای ایستاده ایم آقای ر...با شلوار پلنگی و پیراهن راه راه قهوه ای می آید طرفم و کلی بدِ حاج آقا (امام جمعه) را میگوید،میگوید بلندگو تقاضا کرده ایم برای اعلام در سطح شهر به ما نداده اند،کلی سعایت میکند و در آخر هم منظور حرف هایش مشخص است طرفداری از یک کاندیدا برای آینده،میگوید فلان جا بچه ها با پرچم حضرت ابوالفضل ایستاده اند.تشییع شهدا را با شو تبلیغاتی کاندیدا ها اشتباه گرفته است.در همین حین علی حسینی منش به جمع ما می آید و سلام میکند،آقای ر... میگوید همه چیز را سیاسی کرده اند!!!بحث را عوض میکنم،روبه روی مسجد صدای مویه ای لری و سوزناکی بلند است نمی دانم صدا مال پراید کنار مغازه است یا از خود مغازه؟! بعد از چند دقیقه سوار موتور میشویم و گازش را می گیریم سمت پارک دولت تقریباً جمعیت خوبی آمده ولی این ظرفیت همه شهر نیست.جمعیت بانوان فوق العاده است.تریپ مانتویی ها اینجا بیشتر به چشم میخورند تا اول مسیر البته غلبه با چادر است.

به دست خیلی از خواهران گل است،میخواهند به استقبال گلستان آلاله ها بروند،گوشه کنار پارک دولت را نگاه میکنم،پارک بادی بادی کودکان خلوت است فقط دوتا کودک از پله های سرسره بالا رفته اند،بقیه بچه ها وسط جمعیت منتظر شهدایند.

به وحید میگویم مسیر را ادامه دهیم،تا دادگستری تک و توک کنار جاده هستند،تمرکز روبه روی دادگستری بیشتر است.اینجا تریلی را سیاه پوش کرده اند با کتیبه های محرم و شربت آبلیمو پخش میکنند.مجید ساکی نژاد پارچ به دست سمتم می آید با اون پوتین های کذایی و شلوار پلخشی اش!بعد از کلی پارسال دوست امسال هیچی،شربتی نوش جان میکنیم و آمارِ هم را میگیریم،احسان میرعالی  با آن شال سبزش که عربی بسته، آچار به دست لوله داربست را محکم میکند و همزمان لبخندش را تحویل ما میدهد،بدون خداحافظی سر مرکب را سمت پارک دولت میکنیم ،وحید قرار است موتور را تحویل دهد و سوار ماشین کلاس بالای رفیقش شود،میگویم مرا سمت پارک دولت پیاده کن،به ساعت نگاه میکنم 30"20 است و هوا تاریک شده،تا انتهای تریلی های حامل تابوت های شهدا که آرم شرکت نفت به درب هرکدامشان است می روم شیخی از بالا تا سیل جمعیت را نگاه میکند منقلب میشود،بعضی از پاسدارها که روی تریلی ها هستند خسته شده و نشسته اند،خانمی انگشترش را در می آورد و برای تبرک کردن به پاسدار میدهد و پاسدار بعد از تبرک بر روی تابوت انگشتر را پس میدهد.

حاج آقا خدامی روی سنگرها نشسته است،صدای مداحی و نوحه خوانی قطع میشود و مداح اذان میگوید.راسته مغازه های آپاراتی،تعویض روغنی ،باطری سازی،صافکاری و....همه بیرون آمده تماشا میکنند.

سیستم مداحی نمره اش زیر متوسط است،بعضی تعابیر و بعضی اشعار بدون تطبیق شرایط خوانده میشوند مثلا این نوحه

ای از سفر برگشتگان کو شهیدانمان کو عزیزانمان.....

یا گریز به کربلا و سرهای بر نیزه شهدای کربلا بدون اشاره به استقبال دیدنی مردم از شهدا

و.... البته اشعار خوب هم کم نبود.

هوا کاملا تاریک است به سختی میشود دید و عکاسی کرد.الان به پست مهدی رشنو خورده ام که مشغول شکار سوژه با دوربین است.میگوید اگه رانندگی با موتور و ماشین بلد بودی به دردم میخوردی!منم علت عدم یادگیری را ترس از وسایل نقلیه میگویم.خیلی راحت گفت ماشینم بیمه بدنه و شخص ثالث است!!!!!

یک دفعه همین طور که داریم حرف میزنیم کنار چمن زانو میزند و شترق تق پشت سر هم عکس میگیرد،استایلش منو کشته .

بعد بدو میرود به سمت تریلی موج جمعیت به سمت ما می آید و ما خلاف جریان رود چادرهای مشکی میرویم که  تریلی ها را احاطه کرده اند.خواهری به تابوت میزند و با ضجه میگوید سلام مرا به برادر شهیدم برسان،مادری دو طرف چادرش را پشت سرش گره زده و با شهدا زمزمه میکند.

بلندگو اعلام میکند که جمعیت سریعتر حرکت کند تا سریع به اقامه نماز مغرب و عشا برسیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۸
salman farsi

نظرات  (۱)

Wonderfu card, Michele! Congrats on being published in the new Copic Coloring Guide. Ca12#8&n7;t wait to hold this new issue in my hands (I already own level 1+2). And of course I would love to win an autographed copy ;o)Hugs, Anja

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی