پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

علی ولی الله
پراکنده گویی های ۵ کیلومتری دوکوهه

ما افسر جنگ نرم آقا هستیم

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۵
salman farsi

بسم الله الرحمن الرحیم

مدرسه شهید محلاتی شهرستان اندیمشک همزمان با دهه فجر انقلاب اسلامی شاهد اکران انیمیشن هایی از جشنواره عمار بود.

این برنامه به همت معلم قرآنی و فرهیخته جناب آقای اسماعیل محمدپور در مورخه 14/11/93 در نمازخانه مدرسه به اجرا گذاشته شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۵۸
salman farsi



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۵۲
salman farsi

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۴۹
salman farsi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۴۰
salman farsi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۳۱
salman farsi

سوار قطار شده ایم،نه اشتباه نکن مشهد را ترک نمی کنیم قطعه ای از وجودمان،روحمان را اینجا جا گذاشته ایم

وداع نه سلام و سلام.سلام یوم ولد.سلام یوم اموت رضا (ع)معین الضعفا

خاطره از سامرا رسید،همین حالا ارسالی از مهدی

  رفتیم مضیف حرم طرف غذا نداد بهمون هرچی بهش گفتیم بابا غذا تو ظرف یه بار مصرف بده نداد یکی از بچهای کاروان که خرمشهری هست ازش خواستم ببینه چرا غذا نمیده طرف عراقی میگفت که چرا فارسی میگی عربی بگو منم بهش گفتم ایشالله بیای مشهد تو مضیف امام رضا گیر کنی مجبور شی فارسی بگی طرف کپ کرد سریع یه بسته غذا داد

به قم رسیده ایم عش آل محمد علیه السلام

در اثر سرماخوردگی و کوفتگی راه حالم خوب نیست

بهشت همین جاست،فی مقعد صدق عند ملیک مفتدر در بهشت بعضی سالها مست اند،بی خبری ما را هم اینگونه حساب کن

قم برای من وطن مألوف است،یه جورایی شهرآرزوهاست برایم اینجا به دلت نمی خواهد فشار بدهی اشک ها خودشان به نوبت سرازیر میشوند

از این که احساساتم را برایتان به اشتراک گذشتم مسرورم چرا که شاید بارقه ای از نور و قبساتی از سرور را مهمانی دلتان کرده باشم

حرم تا جمکران فاصله ای بعید است ولی اگر از جاده انتظار بروی فقط 6 کیلومتر

و ابدان ما این مسافت را طی میکند و ارواحکم فی الأرواح و نفوسکم فی النفوس

بار و بندیلمان را جمع کرده ایم کم کم باید از قم هم خداحافظی کنیم

زندگی روزمره باز شروع خواهد شد،تکرار و تکرار و تکرار کسالت آور است روزهای تکراری و زیارت خروج از زندگی عادی و ورود است به زندگی آرمانی، قم مرکز حال و آینده تمام تحولات مادی و معنویست دوست دارم در مرکز تحولات و متن حوادث باشم ولی مقدرات حق فعلا ایجاب کرده حاشیه نشینی را

هر وقت قم می آیم بعد از حرم بی بی و مسجد مقدس جمکران سه جای دیگر حتما سر میزنم قبرستان شیخان/مزار آیت الله مرعشی نجفی و کتابخانه اش/پاساژ قدس،پاساژ قدس مرکز خرید من است.کتابایی دیدم در حد المپیک و قرائت لازم ولی جیب کفاف خرید نمی دهد.از آن کتب نایاب که سالها منتظر چاپشان بوده ام ولی خدا رو شکر یک زیر خاکی از اون گنجینه های عرشی نصیبمان شد.الحمدلله علی کل النعم


شماره دوازدهمش را هم خریدم،مشتری پروپاقرص ماهنامه داستانم،برای قطار گذاشته ام کنار،خواندنش برایم لذیذ است،البته با بیسکویت و چای یا آب پرتقال کنار پنجره قطار،تجربه ایست دیدنی نه خواندنی

دارند کتلت برای شاممان سرخ میکنند،بوی روغن همه اتاق را گرفته است غذای خانگی شرف دارد به صدتا فست فود که نمی دانی دل و روده چی رو میخوری!

 

چشم راه آهن روشن!اتوبوس های رایگان ایستگاه قم تا محمدیه هم پولی شده،مجبوریم آژانس بگیریم که دو مسیر کرایه ندهیم

هوا ابری و غبار آلود. عصر هم که باشد حتما دلت میگیر،مخصوص که داری از عشق آبادت خارج میشوی،بزرگی میفرمود اگر دنیا بخواهی قم،اگر آخرت بخواهی باز هم قم

ایستگاه محمدیه

 

دارد سفر ما هم به پایان میرسدانگار ندیدنت معمول گشته بین ما

دیشب منزل باجناقم در چارمردان قم با یکی از اهالی نجف همسفره بودیم،هرچند زبان همدیگر را نمی فهمیدیم فقط بهش گفتم خوش بحالتان،هنیئا لکم و او فقط لبخند زد.جنس گل ما از خاک نجف است و بس.با آب ولایت طینتمان تخمیر گشته است

 

 

 

الان ذهنم پر است از تک بیتی که میخواهند جاری شوند

دیگر حوصله غیبت کبری سر رسیده است/ای نوح کشتی مهیا کن و فارالتنور

یک غم گذشته ام کنار فقط برای خودم/آن هم غم هجران توست بی بیش و کم

کشتی شکست خورده کربلا سفینه النجاست/صد نوح محتاج روضه و حریم کربلاست

 

در انتها تشکر میکنیم از خانوم والده محترم و اهل و عیال که اخلاق تند و بد ما رو تو سفر تحمل کردند و انشالله سفر کربلا جمیعا نصیبمان شود.نشون به اونشونی که پنجره فولاد قرار داد بستیم

گوش هایمان کیپ کیپ است،چراغ های اندیمشک از همین پیچ گلمحک پیداست،بعد از ده روز به سلامتی رسیدیم

داریوش کبیر(میرعالی) هم حق فوق العاده ای گردنمان داردبخاطر حضور در منزل که ایشالا عروسیش جبران کنیم

و آخر دعواهم عن الحمدلله رب العالمین اول صبح 30/2/93

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۶
salman farsi

سمند طلایی ما را تا میدان طبرسی میرساند،چند سال هست که فقط طبرسی مینشینییم.هم نزدیک حرم هست و هم ارزان

سوئیت یه ربعه جور میشود از برکات شمس الشموس شبی 40 هزار ت طبقه ۳ اتاق 402

 

طبقه ۳ نفس گیر است ،آمده ایم اینجا نَفسِمان را له و لورده کنیم. یه خرید کامل بدون پروتئین حیوانی شد 60 هزار ت

برنج ماکارونی روغن مایع و جامد مایع ظرف شویی اسکاچ تن رب گوجه خودگوجه خیار پیاز سیب زمینی سویا ترشی بندری پنیر تخم مرغ و ......

قیمت میزنم تا مظنه دستتون بیاد

هنوز حرم نرفته ام هرچند در حریم ثامن الحججیم

در سفر زیارتی باید همه مسائل را کلهم اجمعین دید،رفتارهای دیداری شنیداری گفتاری مواد غذایی استراحت و خواب و......همه در حال زیارتی موثر است،خیال باطل نشود چرا این چیزا رو مینویسه

 

نماز در جوار امام بودم،در حقیقت نماز امام است و امام نماز

آب و هوا عالیست برای زیارتت

میترسم سفرنامه مانع حال و هوام بشه،آخر در زیارت باید به اوج انقطاع رسید،کمال الإنقطاع إلیک و أنر ابصار قلوبنا بضیاءنظرهاالیک

حتما نائب الزیاره دوستانم

اصل زیارت یعنی حضور و گرنه صبح تا شب پخش ماهواره ای اینترنتی حرم رو هم ببینی بدرد نمیخوره

باید توی حرم نفس بکشی

باید به ضریح مطهر دس بکشی

 

صحن جامع رضوی

مسجد گوهرشاد بسته است بخاطر برگزاری اعتکاف ایام البیض

تصاویر حرف میزنند و من سکوت میکنم

 

نکته جالب این است که همه با موبایل ها عکس و فیلم میگیرند،حتی پیرزن هاهاها و پیرمردهاهاها

قلب انسان مثل دریا حالات مختلف دارد،جزر و مد و حال سکون و آرامش،به این احوال قلب،قبض و بسط میگویند.من اکثر اوقات زیارتی بسط/قبض/بسط به این ترتیبم،اما امسال سیستمم کلا بهم خورده،فعلا در قبض سنگینی به سر می برم تا امام چه خواهد! روز میلاد امیرالمؤمنین سابقه نداشته قبض سنگین باشم،هرچه او پسندد نیکوست.قلب که در فشار قبض باشد حزن حاکم میشود0این حزن با حزن روضه ای فرق دارد،آن حزن مفرح است و این حزن مفلوج میکند دیشب بسطی متوسط حضرت عنایت کردو ماچ آب داری از گوشه ضریح گرفتم،تسکینی بود بعد از آن قبض سنگین

الان حرم بودم،آفتاب ملایم است،آیینه کاری ها هوش از سرت میبرد و من گوشه دنجی جامعه میخوانم و آخرش کشش ضریح به خود میخواندت و چاره ای جز سجود بر آستان سلطان نمی یابی و ماچ های آب دار مستدامند و لبخندی که پشت هزار حجاب مخفی است و آخرین پرده دلت را می لرزاند از بس که لطیف است و من تصلب شرائین گرفته ام ولی هنوز لرزش پرده هفتمم را حس میکنم عنایات امام هشتم حسی است

و الان چای مینوشم بعد از نوشیدن مینوی بهشتی از سقاخانه با چشم الکترونی که مشت مشت به حلق مبارک رسیدو به قول شاعر چای مینوشم و لذت خراسان را

آثار خستگی یک سال معصیت بدن را داغون نموده است و هر چه میخوابم خستگی تن رفع نمیشود و روح سرگردان طواف پنجره فولاد است

الان حرم بودم

ابوالفضل موهبتی است برایمان،قرار است امشب برایم کنار پنجره فولاد دعا کند،امشب نوبت دعا برای من است

ابوالفضل تا الان سه تا اسباب بازی خریده،یکی را من برایش خریده ام ،باز به من میگوید بابای خسیس! تا الان چند بار کتک مفصل از من نوش جان کرده ! نوووووووووشششششششششش

شهادت حضرت زینب است و دلم غزلسرا/اگر در تمام عمرم این یک بیت را گفته باشم برایم کافیست

روز عروج زینب کبری(س) وفات نیست/خانم شهیده صدمات عصر عاشوراست.

و ابیاتی میجوشدو میجوشد

چرخش زمین حول مدار چادر زینب است

با چرخش چشم زینب معاد میشود/این پنجمین اصل اصول عقائد من است

و جای تمامی قافیه های آب نشسته است/نام نامی علیا مخدره رباب

این فی البداهه ها را زینب به من آموخته/از لازمانی که لالاییم حسین بود اعظم الله اجورنا و اجورکم فی مصائب ام المصائب و کعبه الزایادر روز شهادت حضرت زینب سلام الله علیها دو سه ساعت هست حرم هستیم،نه من آن آدم قدیمیم و نه روزگار بحال قدیم مانده.ابر تلوزیون های چند صداینچی در خیلی از صحن ها نصب کرده اند و همه چی دیجیتالی شده و موبایل ها و تبلت ها مدام جولان میدهند در گوشه و کنار حرم،انگار نسل بل بل ها منقرض شده است،یاد روضه های قدیمی گوشه گوشه حرم بخیر و روضه ها و قیافه های دیدنی تریپ حزب اللهی انگار همه چیز به تاریخ پیوسته،ففط امام ثابت است و گنبد طلایی اش،زمان همه چیز را درنوردیده!

 

یک زمانی گوله گوله اشک شوق داشتیم و به قول عاشقی،یک زمانی آلوچه آلوچه ولی الان همین که گوشه چشممان تر میشود از پای مفاتیح بلند میشویم و هورا میکشیم

طناب ها و بندهای بسته به پنجره فولاد را جمع کرده اند،راستش را بخواهید جایگاه کفترها را این چند روز اصلا ندیده ام،ورودی صحن انقلاب را هم بسته اند و مشغول ترمیم و ساخت و سازند و ما مجبوریم کلی دور بزنیم ....

 

 

و خدایی که در این نزدیکیست روی گنبد طلا

بی بی جان نمیگذاریم به گنبد حرم مطهرتان گرد و غبار غربت بنشیند،چه رسد به دستان حرامی تکفیریان این جمله بالایی رو نوشتم انشاالله  میخواد نصب بشه در حرم مطهر امام هادی و امام عسکری علیهم السلام در سامرا به همراه عکس شهید مدافع حرم حسن قاسمپور مهدی رشنو از سامرا پیام داد و من این جمله رو براش فرستادم.از طرف بازسازی عتبات یه ماه رفته سامرا

اتاق طلاکاری حرم عسکریین سامرا

------------------------------------------------------------------------

آب پرتقال بعد از زیارت آدینه و چرتکی برای شب

 

امروز علائم سرماخوردگی خودش را نشان داد و مختصر گلودردی عارض شدآب نمک قرقره دیشب افاقه نکرد و سرما خوردم عاملش کسی نیست جز ابوالفضل

نوسانات روح را با ضرب آهنگ شرشر آب حوض گوهرشاد تنظیم میکنم نقاره بزن خادم دلمان گرفته است عصر جمعه ای

اینجا ابرها هم دلواپسند ما که جای خود داریم

مخزن نوریمان را پر میکنیم برای یک سال دوندگی فرهنگی اینجا همه چیز به ما الهام میشود و تور صیاد از جنس پرنیان رنگین کمان عاشقیست و ما مبهوت جذبات و الوان جادویی

سبحان الذی اسرا بعبده لیلا،ما را در شب های مناجاتی رجب سیر ده ای حقیقت اسرا روی سنگ فرش نشسته ام یا قالی سلیمان از اقالیم سبعه عبور کرده ام و منظر دیدم عرش گنبد طلای حضرت رضاست علیه السلام

 دیوارها دست آقا را پیش میکشند و درها بوی عبای آسمانیش میدهند و من غوطه ور چلچراغ های آویخته رواق هایم خیس خورده احساسات فرو خفته ام از گلاب و عطر وجودت و دارد تخلیه میشود چرک یک سال دوری از رضوان؛ مرا در حاشیه نگاهت نگاه دار

اللهم لک الحمد حمد الشاکرین

برای هرکسی بسته به عقیده اش نشانه ایست برای استجابت،بعضی سلام حضرت را میشنوند و بعضی حبه گندم جلوی پایشان را بعد از تناول نشان استجابت میگیرند،سال گذشته پر کبوتری نصیب شد و امسال حبه گندم.ما که توفیق شنیدن صدای ملکوتی حضرت را نداریم و نشان دیگر، خادمی درخواست کمک جهت پهن کردن قالی های صحن جمهوری را داد 9 فرش نصیب ما شد به اسم مقدس جواد الائمه،با رضایت حضرت رضوی از حرم آمدیم یا باسط الیدین بالعطیه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۹
salman farsi

قبلا از پرش های متناوب در متن عذرخواهی میکنم چون این سفرنامه در حقیقت پیام های واتس آپی بودن در گروه قرارگاه کربلا

بعد از کلی فراز و فرود بالاخره بلیط مشهد رو آقا علیه السلام ok کردن فعلا داریم چمدانهایمان را میبندیم و دلمان را قبل تر به حریم آسمانی حضرت سلطان

ابوالفضل رو به آرایشگاه میبرم و به قول خودش موهاشو به سبک سمبوسه پیتزایی کوتاه میکنه

عشق عجیبی زیر پوستم جریان داردسه ساعت و خورده ای تا حرکت قطار پلور سبز به مقصد تهران مانده و من احوالم کبوتریست کبوتریه کبوتری بچه های امام رضایی این حالمو به شدت درک میکنن
ساعت منزلمان شانزده به وقت صفابه ثانیه ها التماس میکنم زودتر حرکت کنندابوالفضل هم تو این هیروویر اعصابمو خط میندازه منم که ماشاالله استرسی.  طول و عرض اتاق رو طی میکنم شیرآلات حموم ، آشپزخونه ، دستشویی چک میشوند پنج هزار ریال به صندوق صدقه واریز میشود جهت دفع بلا،گفتم ریال تا دقیقا مشخص شود ارزش پولمون به کجا رسیده و لعنت میفرستیم به مفسدان اقتصادی. مادر جان یعنی دا خیلی خوشحال است،خدا همه مادران را حفظ کند،این لذتش سر شوقم می آورد عمه و ...برای خداحافظی به منزلمان آمده اند و دیگر بستگان تلفتی التماس دعا دارند



به یاد شهید غلامعلی رجبی سراینده شعر قربون کبوترای حرمت،کتاب را از قفسه کتابخانه خارج میکنم و دیگر

بیا ای نور دو چشمای ترم

می دونی جز تو کسی رو ندام


سرکوچه منتظریم بالاخره آژانس نوید پراید نوک مدادیو به اشتراک 145 فرستاد الان زیر گذر رو رد کردیم هوای من+عشقو 50 c)

 

 

اول سفر این چمدون داره بد قلقی میکنه البته زبون بسته تا خرخره پر شده و یه پاش هم چلاغه وای به حال منه تا آخر سفر

 



ایستگاه سوت وکور است مثل اینکه فقط خودمونیم ابوالفضل مرتب به جای اطلاعات پیج میکند؛ خوش خوشانش است

دارد کم کم سروکله مسافرها پیدا میشود و من کم کم سر و پایم را باید جمع کنم+18.

 

تأخیر تأخیر فعلا پنج دقیقه تا خدا چه خواهد



قطار شماره133 به ایستگاه وارد میشود حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم


 دوکوهه السلام ای خانه عشق مگر میشود ساده از کنارت گذشت (من با هوای دوکوهه تازه میشوم)شعرم عجیب میاد ولی مجالم نیست،بگذریم

بعد سرو چای و کیک،بلیط ها چک میشوند،رییس قطار وقتی میبیند بلیط اداری است خوش و بش مفصلی انجام میدهد مأمور سالن یک عدد روزنامه اطلاعات می آورد. حالم از این روزنامه مفت که متمایل به رفسنجانیست و عکس بزرگی از حاج آقا خاطره زده وسطش،بهم میخوره روزنامه را پرت میکنم بعد از تورقی کوتاه من دارم مینی اسنک فلفلی نوش جان میکنم و ابوالفضل چیپس نمکی ساده بعله اینطوریاست دیگه.

 

 حالم گرفته شد شدید،آب دستشویی هنگام طهارت تمام شد،و من شک دارم که طهارت دارم یا نه؟چون مخزن خالی شده پس آب قلیل است و دومرتبه نیاز به شستن است و من وسواسی شده ام ولی گمانم سمت طهارت است و اعصابم دست شک

 

:نماز را مسجد امام صادق ایستگاه بالارود میخوانیم چه نمازی،به مأمور سالن میگویم جریان را ، بنده خدا تشکر میکند و میرود درب دستشویی را ببندد تا ملت با حال نجس نباشند؛این هم از احساس تکلیف ما

 

 

شام:ساندویچ مرغ

غذای ثابت ما در قطار موقع مسافرت

بفرمایید

خواب مسیرمان را کوتاه میکند! البته قطارها شب بیدارند و فوجی از ملائکه حفیظ؛ تحت الحفظ قرار است ما را به مقصد برساند پس میخوابیم تا صبح روشن صحن سیدالکریم را ببینیم

الان ایستگاه راهگرد هستیم،قطار جهت نماز صبح متوقف شده.آنقدر سرد است که لرزه ای به بزرگی چند ریشتر،ریش مبارک را می لرزاند.

زیر پل جوادیه هستیم،قطار متوقف شده،ترافیک ریلیست راستی یادم رفت صباح الخیر اینجا تهران است،شهری که زیادی فربه شده

فلاکس چای را پر از آب جوش میکنم گران است 500 تومان!هنوز سیستماتیک روی فرم نیامده ام

 

دماوند رو به رویمان است رشته ای سفید شیارهایش را پوشانده برف است بر روی گنبد گیتی

:شادی روح اساتید اخلاق صلوات:شادی روح اساتید اخلاق صلوات

اینجا هشت بهشت است بوی عطرش چنان دلاویز است که خواب چشمانم را پر میکند از بس که روان را آرام میکند،اساتید هوا فضای عزیز و اهل اعتیاد بقول معروف!اگر این حال را درک کنند،دیاسپام را تحریم خواهند کرد،چه مقامی خدا به حضرت عبدالعظیم حسنی عطا کرده که زیارتش ثواب زیارت کربلا را دارد،آیا غیر از اطاعت محض از ولیِّ زمانش است.؟

خیلی از موارد را فاکتور میگیرم بعضی محرمانه است بعضی نوشتنش سودی ندارد بعضی،بعضی ها را می رنجاند بعضی و بعضی و بعضی

کرایه راه آهن-شهرری نفری 1900 ت. است موقع برگشت با یکی از راننده ها حرفم شد،لاشی میخواست نفری 4000 ت. از ما کف برود و حاجی از اون هف خط هاست و باج ماج و ماچ به کسی نمیدهد.

الان مسجد حر ایستگاه راه آهن دراز کشیده ام فقط خوابم میادخواب خواب خواب ملت هم دراز به دراز افتاده اندجهت عوض شدن فضا این را مینویسم روحانی مچکریم که خواب عده ای را به هم زده ای،و ملت را دلواپس کرده ای!

 راستی یادم رفت 100 تومان ناقابل از راننده پیش ما ماند چه جانی کند برای گرفتنش آخر سر گفت از جانبش به صندوق صدقات کمیته امداد واریز کنیم خوب شد آدرس نداد فیش یا عکسش را برایش ایمیل کنم چقد مردم گذشتشان کم شده،و دیگر همدیگر را حلال نمیکنند حتی به قیمت 100 تومان

 تا ساعت 30"20 باید در ایستگاه پرسه بزنیم

لشکرساپورت پوشان با کمان های ابرویشان ما را محاصره کرده اند اگر جان سالم به در ببریم انشاالله فردا مشهدیم این موجودات ترکیب عجیبی دارند،بدجنس ها قصد کشت این ملت مظلوم را نموده اند کاسیاتٌ عاریات هستن،همان که پیغمبر گفت

چربی های متراکم+شیطنت های متکاثر و چندمتر پارچه

خیلی جالب است اینترنت ایرانسل در پایتخت هم قطع و وصل میشود! اوج ارتباطاتیم! والا !وایرلس ایستگاه هم ما را محرم نمیداند

گنبدطلای حضرت رضا رو ببینی صلوات بفرست جهت تنویر قلوب بود

ببخشید،شارژ باطری گوشیم تمام شد و گرنه یه عکس توپول براتون میفرستادم از خودم و مجتبی!تو ایستگاه مچشو گرفتم،داره میاد اندیمشک ،بله بچه های ولایتی اینطور همدیگه رو پیدا میکنند،یسعی نورهم بین ایدیهم،کلی با هم خوش بودیم این دومین باریه که سورپرایزش میکنم تو ایستگاه راه آهن تهران

شام از رستوران زرشک پلو گرفتم ،جبران نهار که فلافل بود،سر سفره امام رضاییم دیگر، صبحانه هم پنیر زدیم با نون بربری کنجدی ،همه اش با محبت میچسبد

فرمودند پیرمردی با کاروانی به سفر طوس آمد به پابوس حضرت طاووس، سلطان عوالم محسوس و نامحسوس،پیرمرد به چند فرسخی حرم که رسید سلام دادو همه شنیدند که از جانب حرم جواب سلامش را دادندو از آن پس آن مکان را سلام گویند.ایستگاه سلام.سلاما سلاما

و خودم چند روز پیش سرودم که:

 بعد یک مشهد مشتی کربلا می چسبد

بعد عمری نوکری صبر و بلا می چسبد

دیده ام رود فرات است ز هجرت آقا

دیدن شمس به ایوان طلا می چسبد

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

:هر ساله بلیط رایگان داده ای مرا

هر ساله لطف فراوان داده ای مرا

در حلقه شوق کبوتران دسته دسته ات

هر ساله گندم ایمان داده ای مرا

با هبه ی شاخه نبات از حریم خود

هر ساله قند فراوان داده ای مرا

با هر نگاه به گنبد کبریایی ات

هرساله حیات جان داده ای مرا

در گوشه گوشه صحن دارالعباده ات

شیرینی تلاوت قرآن داده ای مرا

با ذکر زنگ ساعت و ورد نقاره ها

هر ساله مشق هیجان داده ای مرا

از سمت باب الجواد آمدن افضل است

هرساله به این طریق امان داده ای مرا

یک کربلا همیشه مرا توشه میدهی

هرساله گلاب کاشان داده ای مرا

من که در  سرای شما خانه زاده ام

هرساله سهمی از رضوان داده ای مرا

این را هم چند روز پیش گفتم،به خودم که خیلی حال داد

مهیای خواب میشویم رؤیای دیدار حریم شما دیدنیست از دوستان حلالیت میطلبم و استغفار میکنم تمام ذنوب ظاهر و باطن را

استغفرالله ذوالجلال و الإکرام من جمیع الذنوب و الآثام

 ألف مرَّه یعنی هزار بار،که خداوند فرمود هرکه بجا آورد این استغفار را هزار مرتبه خدای شما نیستم اگر نبخشمش و سه مرتبه بنا به روایت تکرار کرد

 

--------------------------------------------------------------------------------------------


سلام،صباح الخیر؛آب پرتقال اول صبحی ته دلم رو خالی کرد،احساس ضعف دارم،دیگر راهی نمانده،اینجا سرعت اینترنت بالاست،اینستاگرامم رو آپ کردم

بایک نگاه مرا سر به راه کن

 

سلام بر آقا،آپارتمان ها دیگر نمیگذارند گنبد را ببینیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۰
salman farsi

بسم الله الرحمن الرحیم

مطالبی که می‌نویسم نه نقد است و نه شانتاژ، بلکه از سر درد است و احساس تکلیف در رابطه با یک تحریف تاریخی!

ضریح مقدس سیدالشهدا علیه السلام شاید هر صدسال یا بیشتر تعویض شود و این اهمیت موضوع را از نظر تاریخی می‌رساند

این یک رویداد عرشیست

زیارت کربلا را اگر از دیدگاه کامل الزیارة، ابن قولویه ببینید دیدار خداست در عرش

و وجه مادی این دیدار ضریح است

وقتی مطلع شدم که درباره انتقال ضریح سیدالشهدا علیه السلام کتابی نگارش یافته با تمام وجود و از سرشوق به دنبالش رفتم

و وقتی تقریظ امام خامنه‌ای وعکس(بمهجة قلبی انت)،که با دستخط مبارکشان بود را دیدم، دل از کف رفت و روح پرواز نمود و شور مطالعه دوچندان گشت

زیرا حضرتشان جدای از احوالات معرفتی از لحاظ ادبی در قله اند.

 کتاب را در روز تشیع شهید مدافع حرم  سردار تقوی از اهواز تهیه کردم و یک راست رفتم صفحه ۱۷۷ که درباره ورود ضریح به استان خوزستان و دورازه طلایی مقاومت، اندیمشکِ هزار شهید بود.

 اعصابم بهم ریخت، ذهنم آشفته شد روحم رنجید.

 جناب آقای مهدی قزلی شما با نوشتن این کلمات اندیمشک را منهدم کردید،تخم تفرقه افکندید، شهر را ترور نمودید.

 اگر خودم در متن اصلی این حضور نبودم این متن را نمی نوشتم.

شنیده بودم که در دوران دفاع مقدس هم این بلا را به سر اندیمشک آورده اند ولی شک داشتم چون در آن ایام کودک بودم ولی الان با خواندن کتاب {پنجره های تشنه} دیدم چگونه میشود یک حقیقت را ذبح کرد و یک شهر را کن فیکون

جناب آقای قزلی شما از تاریخ منطقه چه اطلاعی دارید که در صفحه۱۸۲ میگویید: مماشات مسئولان اندیمشکی با جوان هایی که جلوی تریلی حامل ضریح را گرفته بودند و بر سروسینه میزدند به دلیل حساسیت منطقه و دعواهای طایفه ای بود!

کدام دعوای طایفه ای ?!آقای قزلی! مردم اندیمشک برای ضریح امام حسین علیه السلام چه دعوای طایفه ای دارند!?این چه کذب محضیست که میفرمایید!

چند خط بالاتر از این نوشته اید: چهل پنجاه جوان که خیلی بهشان نمی آمد هیاتی باشند جلوی تریلی نشستند به سینه زنی!

من و دوستانم همان جوان ها بودیم و سالهای سال هیاتی هستیم اتفاقا ظاهرمان هم خیلی در این زمینه تابلو است خواسته باشید عکس ارسال میکنیم، از همان ایام تا ببینید ظاهرمان هیاتی هست یا نه?!

در ثانی شما که پیشتر در صفحه 148 درباره بروجرد نوشته اید:پانصد ششصد جوان جلوی تریلی هروله می کردند.کمی جلوتر شور می گرفتند و به سر و سینه می زدند.تریلی که نزدیک می شد،دوباره هروله می کردند.بچه های کاروان خسته شده بودند.ولی خودم را که جای بروجردی ها می گذاشتم،به آن ها حق می دادم.مگر چندبار دیگر چنین اتفاق تاریخی در شهرشان می افتاد.

برادر قزلی کاش این حق را به جوانان اندیمشکی هم میدادید،و کاش خودتان را جای اندیمشکی ها هم میگذاشتید،مگر جنس ارادت اندیمشک با بروجرد چه فرقی دارد که شما آنجا آنگونه و اینجا اینگونه میگویید.

در همان صفحه 182نوشته اید: بعضی از جوان ها خوشحال از سرگرمی جدیدی که پیدا کرده بودند میخندیدند و این اعصاب بچه های کاروان را بیشتر به هم میریخت. جناب قزلی باید بگویم توهین بزرگی کرده اید

درباره جوانان پرشور اندیمشکی، مگر ضریح سیدالشهدا سرگرمیست!و مگر ما شیعه اهل بیت نیستیم که اینگونه چهره جوانان شهر را جلوه میدهید،کاش از حضرت زینب سلام الله علیها زیبا دیدن را یاد میگرفتیم و ما رایت الا جمیلا و بقول حافظ :منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن.

چند خط پایین تر خواسته اید این جسارت و دلگیری را جبران کنید آنجا که نوشته اید البته انصافا عموم مردم مثل همه شهرهای

دیگر نجیب بودند و حواسشان به ضریح بود این جملات در میان این همه سیاه نمایی شما چه نمایی دارد?!!!!!

شما که نویسنده بودید آیا از آن جوانان که یکی از آنها بنده بودم پرسیدید چرا اینکارها را انجام میدهید? دلیلش را خواهم گفت حضور بیشتر ضریح اربابمان در شهر و پاک شدن و تطهیر فضای شهرمان و عشق و علاقه به مولی الکونین اباعبدالله الحسین

علیرغم تصمیم بد هیات امنا که در صفحه 185 هم به آن اشاره شده که میخواستند فقط از اندیمشک بگذرند.

جناب قزلی٬ اطلاعات جغرافیایی شما از کدام منبع سفارشی یا توهمیست که در صفحه

۱۸3 مینویسید: اگر از اندیمشک در می آمدیم تا دزفول راهی نبود. از طرفی خود اندیمشک هم زمانی جزء شهرستان دزفول بود و بعدها از آن جدا شد و مرکز شهرستان شده بود!!!!! این از دروغ های تابلو و تحریفات است.شما با اینکار به تحریک منطقه ای دامن میزنید آن هم در ایامی که بحث حدود شهری سالهاست در ابهام قرار دارد!!!!!شما که در همین کتاب به فضای رقابتی بین بعضی از شهر ها اشاره میکنید روی چه سند و مدرکی اینگونه می گویید؟

 جناب قزلی در رابطه با مسئولان شهری زبان انتقاد ما از شما تندتر است و واقعا از عوامل اصلی بی نظمی همین مسئولین شهری بودند ولی همه را به یک چوب زدن بی انصافیست. بعضی الفاظ که از مسؤلین کاروان نقل نمودید جای تامل دارد از جمله مطالبی که در رابطه با امام جمعه محبوب و ولایی شهر نوشته اید. در صفحه ۱۸۲ مینویسید: حاج آقا تکیه ای داخل ضریح آمد٬ حسابی عصبانی. میگفت امام جمعه اندیمشک از بعد از صبحانه دیگر پیدایش نیست. می گفت: او گولمان زد٬ والا الان کلی جلو بودیم در صفحه۱۸۵ مینویسید: از حاج محمود پرسیدم در جلسه شورای تامین شهر امام جمعه آمده بود یا نه عصبانی شد و گفت : ما را پیچانده. از صبح دیگر پیدایش نشده نسخه اش را باید بپیچیم!!!!!!!!!!

 نقل این محاورات اصولا روی چه مبنایی نوشته میشود?!! در ثانی من متوجه اینهمه عجله کاروان حامل ضریح نیستم!اصل این کار٬ کار بزرگ و فرهنگی بود بقول خودتان

۷۰% ضریح را با هواپیما فرستاده بودند و این ۳۰% کار بود٬ که این را هم میتوانستند به همان شکل بفرستند ولی به راه افتادن

این کاروان یک حرکت فرهنگی اجتماعی بزرگ بود حال چرا اینهمه عجله و این همه عصبانیت??!!!!! برنامه زمانبندی چه

صیغه ایست؟! شما که زحمت اینکار را کشیده اید باید هم خودتان هم اهالی شهرهای در مسیر به فیض برسند چه بسا افراد مسنی

و افراد مستمندی که شاید هیچ وقت شرایط زیارت کربلا برایشان فراهم نشود درحالی که الان ضریح به شهرشان آمده آنان کربلا

نرفته بلکه کربلا آنجا آمده بود حیف که قدراینکار بزرگ را ندانستند و فقط درصدد عبور با عجله از شهرها بودند و عشاق را

سرهمین معطلی سرزنش میکنن و به خود اجازه هر نوع قضاوت غلط را میدهند فقط و فقط به جرم خراب شدن زمانبندی

سفر!!!!!!

این در حالیست که در صفحه 60 از قول حاج محمود نوشته اید:ما مسؤل انتقال ضریح هستیم نه برنامه ها؛یادتان باشد!ضمنا کسی نگران دیر و زود شدن رفت و آمدها نباشد.برنامه ما این است که ضریح را در معرض انظار عمومی ببریم.چرا؟ چون مردم صاحبان اصلی و متولیان واقعی ضریح هستند.در ادامه نوشته اید:ما تا وقتی که شوری در مردم باشد باید به آن جواب بدهیم و اعتنا کنیم.

سوالات زیادی اینجا میشود مطرح کرد

آیا مردم این دیار جزء مردم نیستند؟

آیا شور و استقبالی نبوده تا شما جواب دهید؟

و........

گناه مردم چیست که شما با مسولین شهرشان مشکل پیدا کردید؟

جناب آقای قزلی من نمیدانم چرا اینقدر پر بغض و کینه درباره اندیمشک نوشته اید

صفحه ۱۸۷ از قول حاج محمود، بوی تفرقه میدهد: چی؟ما ازاندیمشک در آمدیم?........... بله ما الان در ورودی دزفول هستیم. شنیدن این جمله شادی و امید عجیبی در دل همه مان ایجاد کرد!!!!!!!! واقعا متاسفم برای نوشتن این جملات و سکوت میکنم مانند سکوت چندین ساله مسولان کشوری در قبال عدم پوشش مناسب بزرگترین بمباران هوایی بعد از جنگ جهانی دوم در ۴ آذرسال 1365  و قصابی مردم اندیمشک توسط بعثی ها....... جناب قزلی هر چقدر اندیمشک را له کرده اید در عوض دزفول را خوب و دلچسب توصیف کرده اید!!!!تعابیری شاعرانه مانند قم خوزستان و شهر قشنگ و خیابان عریض و درخت های اکالیپتوس پربرگ!بوی بهارنارنج٬ پایگاهش نماد مقاومت و ..... خدا اجرتان بدهد. مهم نیست، ما خوشحالیم که در مجاورت شهر دزفول سالهای سال زندگی کرده ایم و بین این دو شهر پیوند های خانوادگی و اقتصادی فرهنگی برقرار بوده و هست ولی شما مرتب با نیش و کنایه و مقایسه های بودار خواسته اید اندیمشک مظلوم را بکوبید،در صفحه 189 نوشته اید: آمبولانسی از ته جمعیت آژیرکشان آمد و با همکاری مردم و بسیجی ها به راحتی گذشت. اگر در اندیمشک بود،مصدوم را باید به جای بیمارستان،یک راست می بردند قبرستان.

این جملات کاملا از روی غرض نوشته شده،ظاهرا آقای قزلی ول کن شهر اندیمشک نیست،چرا که در صفحه 220 بعد از عبور کیلومترها باز نام اندیمشک را از قول حاج محمود با کنایه یاد میکند که به کینه بیشتر میخورد تا کنایه!!!!

بازهم مهم نیست، چرا که همه ما در محضر سیدالشهدا علیه السلام در روز قیامت

رتبه میگیریم،آقای قزلی، امیدوارم برای نوشتن این مطالب مورد سرزنش آقا نباشید!

آقای قزلی کتاب پنجره های تشنه را بسیار زیبا نوشته اید ولی کاش عاشقانه های اندیمشکی ها را هم  با چشم محبت می دیدید،با همان چشم ود که ارباب نظاره گر محبینش است.

اگر نبود تقریظ حضرت آقا این مطالب را نمینوشتم ولی چون این کتاب در سطح کشور بخاطر موضوع ماندگار تاریخی و عنایت آقا٬ سند تاریخی خواهد شد٬ این سطور را نوشتم و دوست دارم به محضر امام خامنه ای برسد که ما فرزندان شما جوانان اندیمشک به این بی مهری ها عادت داریم و هرگز دست از دامان اهل بیت  و همچنین ولایت مطلقه فقیه نمی کشیم و با وجود تبلیغات منفی سالهای سال از این دیار مظلوم در سنگر کرخه و دز ودر پادگان عشق و صفا دوکوهه پشتیبان نظام اسلامی و شخص حضرتتانیم.

لازم به ذکر است که همه گزارشات حقیقی را قبلا فطرس ملک راپورت کرده اند.

 والسلام علی من التبع الهدی وصلی الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۲۸
salman farsi