مهندسى فرهنگى

💠نماز جمعه قلب فرهنگى هر شهر است.امام خامنه اى...

 قلب باید درست کار کند مثل ساعت، دقیق و منظم 

خون رسانى فرهنگى کار مصلى نماز جمعه به عنوان مرکز قرارگاه فرهنگى هر شهر است، ولى این کافى نیست ، شریان ها هم باید عمل خون رسانى را در امتداد کار قلب انجام دهند، افسران جوان جنگ نرم در هر مسجد، سرخرگ ها و سیاهرگها و مویرگ هاى انتقال دهنده خون فرهنگ اسلامى به اعضاى پیکر جامعه هستند...اگر شریان ها انسداد داشته باشند، هر چه قلب خوب  کار کند عمل خون رسانى درست انجام نمى شود.شریان ها باید از قلب مصلى به مساجد وصل باشد ....

مسجد به عنوان  عضو حیاتى جامعه اسلامى است. از مدرسه و دانشگاه تا ادارات و نهادها باید از سلول هاى حیاتى، به نام مسجدش تغذیه شود  و سنگر حقیقى هم در این کارزار فرهنگى مسجد است ولاغیر...

پس علیکم بالمسجد....

نه هر مسجدى، که گاهى مسجد ضرار مى شود،بلکه مسجد تراز انقلاب اسلامى...

✏ابوعلى ولایت پناه...

براى شهرآورد براى دربى

براى #شهرآورد، براى #دربى 

عکس اول من هستم سال 1368 که دقیقا کلاس اول ابتدایى بودم.

عکس دوم ابوالفضلمون است سال 1395 که دقیقا کلاس اول ابتدایى هستن.

این عکس خدایى 27 سال مونده بود تو آلبوممون تا چند روز پیش که داشتم با ابوالفضل تو حیاط منزل فوتبال بازى میکردم،یاد همین  عکس  افتادم و هردو رفتیم دم منزل و تو همون زاویه یه عکس از ابو گرفتم، تا⇦وفاداریمون رو به #پرسپولیس نشون بدیم ، ما از قدیم پرسپولیسى بودیم تا فى الحال.

کوچه هم دست نخورده همون کوچه 30 سال پیشه.

این پیرهن رو عمویم از مشهد برام آورده بود شورت تترون و جوراب و کفش شیش استک رو هم ابوى از فروشگاه ورزشى لعلى کنار پاساژ اقبال برام گرفتن.

لباساى ابوالفضل رو خودش تأکید میکنم خودش انتخاب کرد. پرسپولیس تو خون ماست.

این عکس برام کلى #نوستالوژى داره.

ابوالفضل میگه اینو نگه دارم تا پسرشO_o هم تو همین لباس سرخ و همین استیل عکس بگیره، میگه تا اون موقع حتما توپ ها عوض میشه.

بازى همان بازیست، توپ ها عوض میشود....

دوکوهه/ ساختمان گردان مالک....

هفت فروردین

هر سال هفتم فروردین به بهانه شهادت رزمنده شهید مراد قلاوندى و خانواده اش در بمباران حسینیه، خانواده و  اقوام  جمع میشویم و سفره اطعامى به یاد شهیدان کربلا و شهیدان بیت خودمان بر قرار است 

طوبى لهم و حسن مآب....🌷🌷🌷🌷🌷🌷

شهادت 63/1/7

مادرم ( همیشه با اشک)مى گوید:

دوبار از ناحیه پا و کمر در جبهه مجروح شد.... کادر ارتش بود در لشکر 92 زرهى اهواز خدمت مى کرد 

هر بار خبر شهادتش را برایمان مى آوردند محله را بهم مى زدیم...

خانمش دعا کرده بود اگر قرار است مراد شهید شود باهم شهید شوند....

باهم شهید شدند....دعاى خانمش مستجاب شد.

مراسم حنابندان خواهر زنش در روستاى حسینیه....

هواپیماى بعثى منزل عروس را نشانه گرفته بود....عروس شهید شد.

همه با هم شهید شدند....مراد  و خانمش و دختربچه دوساله و طفلى که هنوز به دنیا نیامده بود....

همه گى به شهادت رسیدند....

دو قاب در 15 دقیقه

دو صحنه از زندگى 

ماهى ها بیصدا مى میرند

بوى بهار مرا کشاند تا گندم زار🌾 ، باد مى وزد در لابه لاى گیسوى خوشه ها، کفش دوزکى🐞 سفت در میان مژه هاى خوشه 🌾  ولو شده، من بهار تنفس مى کنم.بوى گندم زار سبز کفش دوزک قرمز و آسمان آبى و من با باد نجوا مى کنم و باد با من